روایتی از آنها که ابتلایشان را به کرونا مخفی می کنند
به گزارش مجله گیتی رو، تهران (پانا) - یک روز هم خانه نماندم هیچی هم نشد. هم کافه ام را رفتم، هم میهمانی؛ نمی شود که آدم خودش را در خانه حبس کند. دختر جوان با افتخار این حرف ها را می زند و حاضران با تردید نگاهش می کنند.
به گزارش ایران، زنی که نزدیک به او ایستاده خودش را کمی جمع می کند. معلوم است معذب شده چون مدام ماسکش را روی صورتش چفت می کند و تلاش دارد تا وسایلی را که خریده، هرچه زودتر حساب کند و از فروشگاه خارج شود. دختر که معلوم است از مشتری های قدیمی فروشگاه لوازم آرایشی، بهداشتی است بی توجه به نگرانی زن و نگاه های تردیدآمیز دیگر مشتریان، دوباره شروع می کند با آب و تاب تعریف کردن: یک بار رفتم یک کافه و تا ماسکم را درآوردم شروع کردم سرفه کردن. قیافه های کارکنان کافه دیدنی بود. حسابی ترسیده بودند. بلند گفتم نگران نباشید، یک کم کرونا دارم. خندیدند و باورشان نشد اما واقعاً آن موقع کرونا داشتم. زن دیگری عصبی می شود. تقریباً سر صندوقدار داد می زند: خانم زودتر حساب کنید دیگه، من کار دارم. دختر صندوقدار که اتفاقاً به نظر می رسد با دختر جوان رابطه صمیمانه تری دارد، در حالی که هنوز لبخند ناشی از خاطره دختر از روی لبش محو نشده، آرام از زیر ماسک نجوا می کند: الان خانم. همین هاست؟ کار زن راه می افتد و او بلافاصله فروشگاه را ترک می کند. یکی، دو نفر دیگر که شاهد این هنرنمایی بودند، ترجیح می دهند بدون آنکه خرید کنند از مغازه خارج شوند. من هم از فروشگاه خارج می شوم چون نمی دانم الان که دختر دارد این حرف ها را می زند، کرونا دارد یا نه. بالاخره احتیاط شرط عقل است.
دیدار با چنین آدم هایی به نظر عجیب می رسد. مگر ممکن است آدم عاقل مبتلا به کرونا شده باشد و بی خیال برای خودش قرنطینه را بشکند و بیرون برود؟! اگر کسی را مریض کند چه؟ اصلاً مگر می شود تضمین داد که به کسی آسیبی نمی رسد؟ حالا گیرم که کرونای سبک گرفته باشی و حال عمومیت هم خوب باشد، آیا اگر کسی را مبتلا کنی، مطمئن خواهی بود او هم همینقدر سبک کرونا بگیرد و عین خیالش نباشد؟ چه کسی گفته ویروس در بدن همه یکجور عمل می کند؟ این هم از آن حرف هایی است که آدم نباید جدی بگیرد؛ اینکه مثلاً اگر من خفیف گرفته ام، کسی که از من می گیرد هم خفیف می گیرد و طوریش نمی شود. نمونه هایی که این ادعا را رد کنند زیادند. نمونه اش زن و شوهر جوانی که هردو با هم مبتلا شدند اما مرد سرپایی خوب شد و زن بعد از چند روز بستری در بیمارستان تسلیم مرگ شد.
با این احوال کم نیستند کسانی که حتی با وجود اینکه برایشان مسجل شده که ابتلا به کرونا دارند، بدون اینکه به فکر دیگران باشند قرنطینه را می شکنند و روال عادی زندگی را پیش می گیرند.
اگر آدم بگوید کسی مجبور است با وجود ابتلا به کرونا بیرون برود، باز می شود یک جورهایی درکش کرد. مثلاً اگر کسی را ندارد که دنبال کارهایش برود یا مجبور است سر کارش باشد چون اگر نرود کارش را از دست می دهد. البته باز هم توجیه پذیر نیست ولی بیشتر می شود با آن همدلی کرد تا کسی که با وجود مثبت بودن کرونایش برای امور غیرضروری و حتی تفریحی از خانه خارج می شود.
مرد این را می گوید و ادامه می دهد: ما خودمان یک همسایه داریم که زن و شوهر و پسر 13 ساله شان هرسه چند روز قبل از عید به کرونا مبتلا شده بودند. اتفاقاً تا جواب تست شان مثبت شد در کانال تلگرامی ساختمان اعلام کردند تا همسایه ها بیشتر مراعات کنند. همان موقع به وجدان و شعورشان آفرین گفتم اما در کمال تعجب دیدم روز دوم عید سوار ماشین شان شدند و راهی سفر شدند. اصلاً باورم نمی شد چنین کاری کردند. گفتم شاید سفر نرفته باشند. آنقدر این موضوع گیجم کرده بود که از همسرم خواستم به بهانه احوالپرسی با خانم همسایه تماس بگیرد و او هم همین کار را کرد. در کمال تعجب به همسرم گفته بود، داریم می رویم شمال که حال و هوایمان کمی عوض شود. پسرم هم خیلی توی خانه حوصله اش سر رفته بود. بالاخره عید است دیگر. همسرم آنقدر عصبانی شده بود که نمی توانست چیزی بگوید. فقط پرسید خب مگر شما کرونا نداشتید و زن بنا را گذاشته بود به خنده و شوخی که ای بابا اصلاً کرونا کرونا که می گویند چیزی نیست. حالا خودتان می گیرید و می فهمید که شوخی است.
برای همه اما شوخی نیست. این را باید از کسانی پرسید که روز و شب های سخت و جانفرسا را با بیماری سپری کرده اند یا دلنگران جان عزیزی بوده اند که گاهی بی آنکه آخرین دیدار میسر شود او را با چشمان اشکبار بدرقه دیار باقی کرده اند و تنها اشک مانده و حسرت.
به نظرم اگر آدم بداند کرونا دارد و در قرنطینه نماند و آزادانه برای خودش هرجا که می خواهد برود، هیچ فرقی با قاتل ندارد. از کجا می دانید یک فرد مسن یا کسی با بیماری زمینه ای در مواجهه با شما کرونا نمی گیرد و جانش را از دست نمی دهد؟ اصلاً مگر همه که به خاطر کرونا جان شان را از دست داده اند، مسن بوده یا بیماری زمینه ای داشته اند؟! آیا می توانید در صورت نقش داشتن در ابتلای کسی که جانش را از دست می دهد، خودتان را ببخشید؟ صرف اینکه معلوم نمی شود آن فرد از شما گرفته یا نه، مسئولیت را از گردن تان برنمی دارد.
کسی که این ها را می گوید زن جوانی است که به تازگی دایی اش را بر اثر ابتلا به کرونا از دست داده است: دایی من از دخترش گرفت. یکی از دخترهایش عید با علائم بلند شده بود و رفته بود شهرستان پیش پدر و مادرش. بقیه خواهر و برادرها نرفته بودند اما این اصرار داشته که حتماً برود. قبلش هم در یک میهمانی شرکت کرده بوده و انگار از همانجا مبتلا شده و به روی خودش هم نیاورده بود. می ترسید سفر عیدش خراب شود. هی سرفه و عطسه می کرده و می گفته سرما خوردم و حساسیت است. شوهرش بعداً لو داد که چند بار گفته برویم تست بدهیم و همسرش قبول نکرده. من آنقدر سر این قضیه ناراحتم که می گویم از قصد تست نداده چون مطمئن بوده مثبت می شود. این دختر دایی ام عاشق این است که برود شهرستان خانه پدر و مادرش و بخورد و بخوابد. ببخشید که اینجور می گویم چون خیلی عصبانی ام. حتی دلم نمی خواست به او تسلیت بگویم چون به نظرم کاملاً در مرگ پدرش مقصر است. اگر آدم یک درصد هم احتمال بدهد بیمار است، باید خودش را قرنطینه کند چه برسد به اینکه علائم به این واضحی داشته باشد. واقعاً یک مسافرت رفتن اینقدر ارزش دارد؟ چطور می تواند خودش را ببخشد؟
حالا اینها به کنار، آشنایی تعریف می کرد کسی را سراغ دارد که با وجود مثبت شدن تست کرونا، بدون اینکه خیلی هم رعایت کند و درست و حسابی ماسک بزند، بیرون می رفته و توجیهش هم این بوده که حالا که من گرفته ام بگذار دیگران هم بگیرند. آدم این چیزها را که می شنود، داغ می کند. هی از خودش می پرسد مگر می شود اینقدر بی وجدان بود؟ نمی دانم اصلاً چه اسمی می توان روی چنین آدمی گذاشت؟ موقع ادعا کردن که می رسد همگی با فرهنگ و کمالاتیم، درباره همه چیز هم صاحبنظریم اما گاهی اینجور جاها خوب خودمان را نشان می دهیم و ثابت می کنیم که خودخواهی آدمیزاد انتها ندارد.
منبع: خبرگزاری پانا