اهمیت دریای چین جنوبی برای اژدهای زرد و همسایگان
به گزارش مجله گیتی رو، منطقه چین جنوبی به دلایل مختلفی از جمله منابع انرژی و قرار داشتن در یک جهت حمل و نقل بسیار مهم برای کشورهای شرق آسیا به ویژه چین از اهمیت بسیاری برخوردار است.
با ما همراه باشید و با هزینه تور به چین از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
به گزارش گروه بین الملل خبرنگاران، دریای جنوبی چین بخشی از اقیانوس آرام است که مساحتی در حدود سه و نیم میلیون کیلومتر مربع از سنگاپور تا تایوان را در بر می گیرد و بعد ازپنج اقیانوس جهان بزرگترین ناحیه دریایی جهان است که صدها جزیره کوچک را شامل می گردد. این مجمع الجزایر کوچک که اسپراتلی و پاراسل نام دارد، از دهه 1970 به بعد محل اختلافات چین با همسایگان خود بوده است. با وجود اینکه این جزایر عمدتا کوچک و خالی از سکنه می باشد، اما احتمال وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در این منطقه و قرار دریافت در شاهراه ارتباطی، باعث تدام اختلافات میان این کشورها شده است. این اختلافات هر کدام دلایل متعددی دارد که در ادامه به مهترین آنها اشاره می کنیم.
مسائل داخلی چین
در شروع دهه 1990 به دنبال فروپاشی بلوک شرق، سیاست خارجه چین نیز دستخوش تحولاتی شد و تب انقلابی آن(صدور انقلاب کمونیستی چین به سایر کشورها) سرد شد. بعد از آن چین به دنبال بهره گیری از فرصتها برای رشد مالی بود که دکترینهای مسالمت جویانه مانند درهای باز و همسایه خوب تحت عنوان دیپلماسی حاشیه ای ظهور کرد. وقوع اتفاقاتی مانند حادثه تیان آن من نگرانی چین مبنی بر انزوا از نظام بین الملل را افزایش می داد؛ از این رو دولت چین سعی می کرد که نشان دهد دیگر به دنبال صدور انقلاب کمونیستی و رهبری آسیا نیست نیست. این سیاستها و اصلاحات دنگیستی که تنش زدایی در منطقه را افزایش داد، موجب شد که روابط چین با همسایگانش مانند سنگاپور و برونئی در سال 1991م. از سر گرفته گردد و حتی با حضور چین در آسه آن هم موافقت شد. در دوره ی دنگ شیائو پینگ، چین سیاست رشد و توسعه خاموش و اجتناب از رویارویی را در پیش گرفت و توان نیروی دریایی آن فقط برای دفاع از مرزهای دریایی بود و نقش توسعه طلبانه نداشت.
اما رشد مالی چین و به دنبال آن نوسازی نظامی و افزایش توان نیروی دریایی این کشور موجب شد که پکن به مرور زمان سیاست دنگ شیائو پینگ را کنار بگذارد و استراتژی فعال تری را در منطقه به ویژه در دریای جنوبی چین دنبال کند.
حضور نیروی دریایی چین در منطقه و واکنش کشورهای همسایه
پکن ادعا می نماید که از دوهزار سال پیش بر جزایر پاراسل و اسپراتلی واقع در دریای جنوبی چین و آبهای اطراف آن حاکمیت داشته است، در مقابل ویتنام آن را رد می نماید و مدعی است که چین از سال 1940 هیچگونه ادعای حاکمیت بر این جزایر را نداشته است و این مجمع الجزایر جزء قلمرو ویتنام می باشد.
اما در خصوص فلیپین نزدیکی جغرافیایی این کشور با جزایر اسپراتلی مبنای اصلی ادعای مانیل است. مالزی و برونئی نیز با استناد به کنوانسیون حقوق دریاها(1982م) مدعی هستند که بخشی از منطقه انحصاری مالی آنها در دریای جنوبی چین واقع شده است.
اما مسئله اصلی افزایش توان مالی چین و به دنبال رشد قدرت نظامی به ویژه نیروی دریایی چین و افزایش تحرکات آن در دریای جنوبی چین است که موجب بدبینی و نگرانی کشورهای همسایه شده است. بعضی سیاستها و توان این کشورها موجب شده که از رویارویی با چین بپرهیزند و خواهان نقش فعال تر امریکا در منطقه برای ایجاد توازن با چین باشند.
کشورهای همسایه جنوبی چین دچار دوگانگی در سیاست خارجی خود شده اند. از یک سو قدرت مالی چین را (به ویژه بعد از کوشش مقامات چین برای برطرف نگرانی آسه آن در حوزه رقابت تجاری و سرمایه گذاری) یک فرصت تلقی می نمایند، از سوی دیگر، اقدامات چین در دریای جنوبی چین برای کسب هژمونی در منطقه را نوعی خطر برای امنیت خود می دانند.
نقش آمریکا در دریای جنوبی چین
رشد مالی و نظامی چین، موجب نگرانی امریکا از ظرفیت این کشور برای به چالش کشیدن قدرت هژمونیک امریکا و به دست دریافت رهبری آسیاست. از این رو امریکا از اختلافات چین میان همسایگان خود استفاده می نماید تا بتواند از تحرکات چین جلوگیری کند و نوعی توازن در منطقه ایجاد کند. امریکا در راستای این هدف خود نوعی چین هراسی در منطقه به وجود آورده است که این موجب افزایش فروش تسلیحات خود در بازار آسیا شده است.
حق کشتیرانی آزاد و مسائل تجاری نیز از مسائل مهم این کشور در دریای جنوبی چین است. البته رئیس جمهور امریکا اعلام نموده بود که توجه بیش از حد این کشور به مسائل خاورمیانه موجب غفلت از مسائل آسیای شرقی و جنوب شرقی شده است، از این رو اگر امریکا بتواند که از قدرت رو به گسترش چین جلوگیری و موازنه در منطقه برقرار کند، دستاورد بزرگی برای اوباما و حزب دموکرات محسوب می گردد. استرالیا و هند هم مانند امریکا برای تجارت و دریانوردی به این منطقه توجه دارند.
ژاپن و کره جنوبی
بیش از نیمی از محموله های تجاری جهان از منطقه دریای جنوبی چین عبور می نماید و حدود 35 درصد حمل و نقل جهان در این منطقه انجام می گردد. اما موضوع مهم این است که حدود 65درصد از مواد انرژی کره جنوبی و 60درصد از مواد انرژی ژاپن از دریای جنوبی چین می گذرد و این موضوع حساسیت این کشورها برانگیخته است و از آنجا که این کشورها متحد نظامی امریکا (جدای از مسائل تاریخی میان ژاپن و چین) هستند، تنش میان این کشورها با چین بیشتر شده و کره جنوبی و ژاپن اقدامات چین در دریای جنوبی را خطر جدی برای تجارت و قدرت خود قلمداد می نمایند.
نتیجه گیری
چین با وجود توان مالی بالا و وابسته کردن دیگر کشورها، با استفاده از این ظرفیت خود نمی تواند از سیاست چماق و هویچ علیه کشورهای منطقه و سایر کشورها استفاده کند، چون با این کار بیش از آنکه به دیگر کشورها آسیب بزند، اقتصاد خود متضرر می گردد و یک فاجعه انباشت کالا و به دنبال آن بیکاری بزرگ در چین به وجود می آید. البته پکن هم تمایل زیادی به این تنشها ندارد و از افزایش قدرت امریکا به این بهانه بیمناک است. رزمایشهای نظامی مشترک میان کره جنوبی، ویتنام و ژاپن و استقرار سامانه های موشکی امریکا در کشورهای همسایه چین نگرانی پکن را افزایش داده است. البته چین از درون هم تحت فشار مردم است؛ چون طبق نظرسنجی های صورت گرفته مردم چین خواهان اقتدار بیشتر چین در دریای جنوبی چین(شاید به دلیل حس ملی گرایانه) هستند. اما در کشورهای منطقه دریای جنوبی چین همچنان نوعی دوگانگی برقرار است، البته در فیلیپین با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید، رودریگو دوترته کوشش برای کاهش تنشها با پکن بیشتر شده و محتمل است تا حدی از تب منازعه کاسته گردد.
با اتفاقاتی که در روابط بین الملل به وقوع می پیوندد، نمی توان پیش بینی متقنی از آینده تحولات ارائه داد. در مجموع استراتژی های امریکا برای ثبات هژمونیک در منطقه و اقدامات چین برای شکستن این ثبات، عامل اصلی بروز تنشها و تشدید آن است که هر یک از کشورهای منطقه ادعایی بر دریای جنوبی چین دارند و ترس از قدرت چین موجب شده که این کشورها از امریکا برای حضور در منطقه دعوت نمایند و متقابلا امریکا نمی خواهد که کشورهای منطقه به چین متمایل شوند. در منطقه دریایی جنوبی چین کشور امریکا با در نظر دریافت تمام ظرفیتها(نیروی دریایی، متحد کردن کشورهای منطقه، میزان کم تر آسیب پذیری مالی و...) از قدرت بسیار بالایی نسبت به چین برخوردار است و به یقین هر چه قدرت این دو کشور همسان گردد، شدت تنازع و به دنبال آن یکجانبه گرایی چین(برای شکستن قدرت هژمونیک امریکا) برای مقابله، افزایش می یابد که در آینده احتمال وقوع چنین حادثه ای نزدیک است.
گزارش از میکائیل مدیرروستا
منبع: تسنیم