شوخی برندن نوبل یک مدیر را مجبور به استعفا کرد ، قدرت تخریب نهفته در یک شوخی چقدر است؟
به گزارش مجله گیتی رو، ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده مشهور فرانسوی به قدرت شوخی اعتقاد زیادی داشت. او باور داشت که قدرت تخریب شوخی می تواند خیلی بیشتر از چیزی باشد که ممکن است از دست رهبران قدرتمندی چون رهبر حزب کمونیست شوروی، لنین برآید.
به گزارش خبرنگاران، در رمان ژان پل سارتر به نام کودکی یک رهبر (The Childhood of a Leader) نوشته است که در شوخی ها قدرت تخریب بیشتری است تا در همه کارهای لنین. خب، شاید شما مدیری باشید که نمی تواند دانشجویان (فارغ التحصیل) اگزیستانسیالیست یاغی مدرسه اش را کنترل کند. اتفاقی که برای گوستاو لانسون، مورخ و منتقد ادبی فرانسوی افتاد که سال ها هدف شوخی ها و حملات ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده اگزیستانسیالیست بود.
در سال 1925، زمانی که سارتر (نویسنده برنده نوبل ادبی در سال 1964 که از دریافت جایزه اش سر باز زد) در مدرسه معتبر ای ان اس پاریس (The École normale supérieure) دانشجوی کارشناسی ارشد بود، قطعه کوتاهی برای نمایش سالانه مدرسه نوشت و خودش هم اجرا کرد که در آن، مدیر مدرسه، گوستاو لانسون را مسخره نموده بود.
- 8 فیلم تماشایی در خصوص مدرسه که حتما باید ببینید
- وقتی خالق ارباب حلقه ها با تبر دنبال همسایه اش می دوید | شوخی های عجیب و غریب تالکین با دیگران
- سخنرانی افسانه ای آلبرکامو پس از جنگ جهانی دوم در امریکا | ما زهر هیتلر را در دل خود حمل می کنیم
سارتر با قد 158 سانتی متری اش، با ریش و مدال افتخار لژیون دونور نقش لانسون فریفته تجملات را بازی می کرد که به وسیله خانم فرنتس، زن فریبنده برزیلی با لباس های پرزرق و برق با بازی دنیل لاگاش (روانکاو مشهور) 182 سانتی متری معرفی می گردد.
جان گراسی، زندگینامه نویس ژان پل سارتر می نویسد: آن سال نمایش کوتاهی که سارتر اجرا کرد، کمی خطرناک، خنده دار و البته مطابق با سنت های شوخی در ای ان اس بود. برای اجرای سال بعد هم همین امر صاق بود، اما در سال 1927، سارتر دیگر زیاده روی کرد. او تمام نفرتش را در نقد دولت سرمایه داری ابراز کرد و هر چه زهر داشت ریخت... او به ارتش فرانسه و میهن پرستی افراطی جنگ طلبانه حمله کرد و آن را با طیب خاطر وقاحت نفرت انگیز خواند.
دانشجویان، والدین، استادان و به خصوص لانسون که پسرش را در جنگ از دست داده بود، همه هراسان شدند.
چند هفته بعد، پس از اینکه چارلز لیندبرگ، اولین پرواز انفرادیش بر فراز اقیانوس اطلس، از نیویورک تا پاریس را به خاتمه رساند، سارتر با تعدادی از روزنامه های پاریسی تماس گرفت تا به آن ها بگوید که در 25 می، این خلبان به عنوان دانشجوی افتخاری مدرسه ای ان اس معرفی می گردد.
این رویداد در روزنامه ها ثبت شد و بیش از 500 خبرنگار و هزاران تماشاگر در آن تاریخ در محل مقرر حاضر شدند تا ببیند که کسی شبیه به لیندبرگ به وسیله سارتر و رفقایش هوراکشان به هوا پرتاب می گردد.
سارتر بعدا نوشت: مردم عاشقش شدند، و حتی یک پیرمرد آمد و دست او را بوسید. اما به محض اینکه معلوم شد کل این مراسم دروغین بوده و آن فرد هم لیندبرگ واقعی نبوده، لانسون که پس از نمایش اخیر به شدت ناامید شده بود و شهرتش به علت سال ها تمسخر به وسیله سارتر آسیب دیده بود، احساس کرد چاره ای جز استعفا ندارد. بله، شاید کمی بی رحمانه، اما شوخی های سارتر برای رسیدن به هدفش و رساندن پیامش موثر بود.
منبع: ترجمه از لیت هاب با کمی تغییر.
منبع: همشهری آنلاین